استعفای ربیعی از سرمربیگری ذوب‌آهن

استعفای ربیعی از سرمربیگری ذوب‌آهن

در پی شکست تیم فوتبال ذوب‌آهن مقابل چادرملو، سرمربیگری این تیم اصفهانی استعفا کرد.

نظرات: ۰بازدید: ۶۱
۳۸۳۵
تعداد بازدید: ۲۶۱۲
دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۹
مرتضی قاسمی هنوز هم از برادر جوانمرگش می‌گوید، بغض دارد. هر بار هم از آن ساعات طولانی می‌گوید که محسن را با دست و پای بسته زیر پتو انداخته‌اند. این کمپ ترک اعتیاد قرار بود حالِ قهرمان آسیا را خوب کند، اما جوانی با زندگی نباتی را تحویل خانواده‌اش دادند.

به گزارش میدان، دو سال پیش بود که محسن قاسمی به امید بازگشت به زندگی عادی، به درخواست خود و از سوی خانواده‌اش به کمپ ترک اعتیادی در بروجرد برده شد. برادرش می‌گفت خودش خواسته بود که حالش خوب شود، ازدواج کند و صاحب فرزند شود. دختری را هم برایش نشان کرده بودند که بعد از بهبود، قهرمان پیشین کشتی فرنگی آسیا و شاگرد محمد بنا به خواستگاری برود، اما در کمپ ترک اعتیاد او مورد ضرب و شتم وحشیانه‌ای قرار می‌گیرد و زمانی طولانی در همین وضعیت سپری می‌شود تا اینکه ضاربان از ترس مرگ محسن قاسمی، او را به مرکز درمانی می‌برند، اما مراجعه به پزشک آنقدر دیر شده بود که او دیگر به زندگی عادی برنگردد.


آسیب مغزی شدید، باوجود هزینه سنگینی که خانواده محسن قاسمی برای درمان ته‌تغاری خانه در بیمارستان‌های خصوصی تهران انجام داد، درنهایت کار خود را کرد. محسن دو سال فقط زندگی نباتی داشت، اشک ریخت و درد کشید و تشنج‌های پیاپی را در خانه‌ای که همه امکانات پزشکی برایش تامین شده بود، پشت سر گذاشت و درنهایت ماه گذشته در سن ۳۱ سالگی درگذشت. طی روز‌های گذشته مرتضی قاسمی برادر محسن از دستگیری ضارب اصلی برادرش خبر داد. آن‌ها حالا فقط یک دغدغه دارند، خون محسن پایمال نشود و ضاربانش که حالا با مرگ او، قاتل محسوب می‌شوند، به سزای عمل ناجوانمردانه‌شان با انسانی بی دفاع و بیمار برسند.


مرتضی قاسمی به میدان از خوشحالی غیرقابل وصف خانواده‌اش از بازداشت ضارب اصلی می‌گوید: وقتی به مادرم گفتم ضارب اصلی محسن دستگیر شده داخل کوچه بود، به زمین زانو زد و سجده کرد، فقط گریه می‌کرد و خدا را شکر می‌کرد. مادرم دارد دیوانه می‌شود، روز و شب ندارد. پدر و مادرم فقط می‌خواهند ضاربان محسن به سزای عمل‌شان برسند. محسن ته‌تغاری خانه بود، دو سال پیش او را به کمپ ترک اعتیاد بردیم و سه میلیون پرداخت کردیم که خوب شود، ۷ روز داخل کمپ بود و بعد با آن وضعیت تحویلش گرفتیم. خداراشکر که حالا ضارب اصلی در زندان است و قرار هم نیست بیرون بیاید. ما آن شب، تنها شبی بود که بعد از دو سال، راحت خوابیدیم.


وی ادامه داد: بعد از فوت محسن، درخواست کالبدشکافی دادیم، نمی‌خواستم بعدا که دوباره و به نوعی دیگر پرونده به جریان می‌افتد، برای ابهامات پرونده نبش قبر کنند. خوشبختانه ضارب اصلی هم به کاری که کرده اعتراف کرد. او بعد از آنکه محسن را چند نفری کتک زده‌اند، بیش از یک شبانه روز دست و پا و دهان محسن را بسته، رویش سه تا پتو انداخته‌اند و به همین حال رها شده. اگر او را بعد از کتک زدن به بیمارستان می‌بردند شاید این اتفاقات نمی‌افتاد. ما او را به کمپ بردیم و پول دادیم که ترک کند، نه اینکه جنازه اش را تحویل‌مان دهند.


قاسمی در مورد چرایی این اتفاق توضیح می‌دهد: قاضی پرونده به ضارب گفت چرا دست و پا و دهانش را بستی، او گفت، چون سروصدا می‌کرد. قبل از آنکه دهان محسن را ببندد، محسن می‌خواسته که بازش کنند و به خانواده‌اش زنگ بزنند که بیایند و او را ببرند، اما دهانش را بستند و به همین حالت ساعت‌های طولانی مانده است. ضاربان محسن باید از همان اول دستگیر می‌شدند، اما به هرشکل این اتفاق رخ نداد. متاسفانه در این دو سال پرونده خوب پیگیری نشد، اما حالا قرار است حق به حقدار برسد. ما تنها چیزی که می‌خواهیم اشد مجازات قاتلین محسن است.

روایت برادر مو طلایی از حال پدر و مادرش بعد از دستگیری ضارب اصلی؛ یک شب راحت خوابیدیم+عکس

ارسال نظر