- صفحه اصلی
- فوتبال ایران
- کشتی و وزنهبرداری
- توپ و تور
- رزمی
- ورزش زنان
- سایر ورزشها
- ورزش جهان
- چند رسانه ای
به گزارش میدان، پرسپولیس، قهرمان فصل گذشته امسال را با یک رسوایی ورزشی به پایان رساند. نه از آن جنس رسواییهایی که پای فساد در میان باشد، بلکه یک شکست سازمانیافته فوتبالی و مدیریتی. تیمی که نیمفصل دوم فصل گذشته با اورونوف برق میزد، این فصل در خاموشی مطلق به سر برد. سرخها اینبار همهچیز را از دست دادند؛ نه فقط جام بلکه اعتبار، اقتدار، ساختار و آینده. قهرمانی نه در تبریز رقم خورد بلکه مقابل شمسآذر و نساجی و استقلال خوزستان دود شد و رفت؛ آنجا که سرخها هرچه داشتند، بخشیدند و خود را از کورس کنار کشیدند. جام رفت، نه به خاطر تراکتور بلکه به خاطر خود پرسپولیس!
ستون فقرات که شکست، تیم روی زمین ریخت
سقوط از روزی آغاز شد که پرسپولیس ستون فقرات خود را داوطلبانه واگذار کرد. دروازه بان، مدافع، هافبک و مهاجم کلیدی، یکبهیک خداحافظی کردند. نهتنها نماندند، بلکه به اردوگاه رقیب پیوستند؛ حرکتی که روح تیم را لرزاند. تیمی که استخوانبندیاش را از دست بدهد، برایش دشوار است که دوباره جان بگیرد اما پرسپولیس خواست با یک اسکلت ناقص قهرمان شود. نتیجه؟ سقوط در مسابقهای که زمانی حیاطخلوتش بود.
مدیران، وقتی قهرمان را بیتدارک به لیگ فرستادند
مدیریت در پرسپولیس این فصل در یک کلمه خلاصه شد: غیبت! غیبت در تصمیمسازی، غیبت در نقلوانتقالات، غیبت در حفظ شکل تیم و البته غیبت در واکنش سریع به بحرانها. مدیران، تیمی قهرمان را بدون تمدید ستارهها و بدون جذب جایگزین، به میدان فرستادند؛ مثل اینکه یک رزمنده را بدون اسلحه به میدان جنگ بفرستی!
مربی که خودش دنبال راه بود، راهی برای برد نداشت
پرسپولیس فصل را با مربی آغاز کرد که نه شناسنامه ایرانی داشت، نه تجربه آسیایی. انتخابی که از همان روز اول بوی بحران میداد. باختهای سریالی، ترکیبهای بی ثبات و ناکامی در استفاده از ظرفیت بازیکنان؛ نشانههایی بودند که دیده نشدند. وقتی هم بالاخره تصمیم به تغییر گرفته شد، جانشین هم تفاوتی نداشت؛ نه شخصیتی قاطع، نه ایدهای جدید. فقط تغییری برای تغییر.
اورونوف؛ ستارهای که خاموش شد و برق تیم را برد
فصل قبل، اگر پرسپولیس قهرمان شد، یک نام باید کنار این افتخار نوشته شود؛ اورونوف. بازیکنی که در نیمفصل دوم، مستقیم روی ۱۳ گل تأثیر گذاشت و عامل اصلی فاصلهگیری از رقبا شد. اما امسال، او فقط روی برگه حضور داشت. مصدومیت تمام فصل او را بلعید. تیم بدون اورونوف، مثل ارکستری بود بدون رهبر. او تنها در ۲ نیمه آخر فصل بازگشت و همان ۲ نیمه دوباره پرسپولیس را به برد رساند. اما دیگر دیر شده بود. جام رفته بود، بیاو.
تیمی که گل نمیزد، بازی نمیساخت، توازن نداشت
پرسپولیس این فصل نه مهاجمی داشت که تیم را از گلویی عبور دهد، نه هافبکی که بازی را از خط دفاع به خط حمله وصل کند. تیمی پر از اسم، اما بینقشه. بیتوازن، بیبرنامه و گاهی حتی بیجان. گاهی میبرد، اما نمیدرخشید. گاهی مساوی میکرد، اما بیشتر بازنده بود. قهرمانی نیاز به ترکیبی کامل دارد، اما این تیم، فقط نیمی از ترکیب را داشت.
بردن مدعیان فایده ندارد، وقتی به تهجدولیها میبازی!
آیا پرسپولیس برابر سپاهان، استقلال و تراکتور خوب بود؟ بله. امتیاز گرفت؟ بله. پس چرا قهرمان نشد؟ چون وقتی در آزادی به نساجی و مس میبازی و برابر شمس آذر و استقلال خوزستان در بیرون خانه زمینگیر می شوی، فرقی با رئالمادرید هم نداری، جام را نمیگیری! پرسپولیس این فصل فقط برابر تیمهای پایینجدول، ۱۲ امتیاز از دست داد. همان ۱۲ امتیاز، مسیر جام را عوض کرد. از آزادی پیچید به سمت یادگار امام!
تراکتور؛ تیمی که فقط خودش را بازی کرد
تراکتور این فصل، نه معجزه کرد و نه شاهکار تاکتیکی ساخت. فقط آرام، بیحاشیه، منظم و باهوش بازی کرد. مربی تیم را جمع کرد و تیم با کمترین نوسان ممکن بالا آمد. درحالیکه پرسپولیس با خودش درگیر بود، تراکتور با رقبا مسابقه داد. قهرمان نه آن تیمی است که بهتر میبرد، آن است که کمتر میبازد.
پرسپولیس؛ تیمی که خودش، خودش را حذف کرد
فصل تمام شد، جام هم رفت. آنچه باقی ماند، سؤالهایی است که باید در باشگاه پرسپولیس پاسخ داده شود. چرا تیم قهرمان، اینچنین فروپاشید؟ چرا ستارهها را از دست داد؟ چرا جایگزین نداشت؟ چرا مربی درست انتخاب نشد؟ چرا بازیکن بازیساز و گلزن جذب نشد؟ و شاید مهمتر از همه چرا هشدارها دیده نشد؟
پرسپولیس امسال با قدرتی عجیب، تمام مدعیان را برد؛ اما با حماقتی تاریخی، جام را از دست داد. این تیم یاد گرفت چطور در دربیها بدرخشد اما یاد نگرفت چطور مقابل فانوس بدست ها امتیاز ندهد. شاید قهرمانی در بازی بزرگ باشد، اما لیگ را بازیهای کوچک تعیین میکند. پرسپولیس، این فصل را به تراکتور نباخت بلکه به خودش باخت.