- صفحه اصلی
- فوتبال ایران
- کشتی و وزنهبرداری
- توپ و تور
- رزمی
- ورزش زنان
- سایر ورزشها
- ورزش جهان
- چند رسانه ای
به گزارش میدان، در دنیای ورزش و تحصیل، گاهی اتفاقاتی رخ میدهد که نه تنها عملکرد فرد بلکه ارزشها و عدالت اجتماعی را هم زیر سؤال میبرد. 2 ورزشکار ایرانی در همین سالها نام خود را بر سر زبانها انداختهاند اما واکنشها نسبت به آنها کاملاً متفاوت بوده است.
مبینا نعمتزاده، دختر جوان ۲۰ سالهای که در سال ۱۳۸۴ متولد شد، در المپیک پاریس ۲۰۲۴ مدال برنز تکواندو را برای ایران کسب کرد. پس از این موفقیت، او طی مصاحبهای درخواست کرد که به دلیل مشغلههای تمرینی و مسابقات، بدون کنکور وارد رشته پزشکی شود. این درخواست، چه واقعی و چه شایعه، فوراً موجی از جنجال در جامعه ایجاد کرد.
بسیاری از دانشجویان پزشکی که با آزمونهای سخت و سالها تلاش وارد رشته شده بودند، معترض شدند و مسئولان آموزشی تأکید کردند که قانون تنها امکان پذیرش بدون کنکور برای رشته تربیتبدنی را مجاز میداند، نه پزشکی. شاید اگر مبینا کمی از همان تمرینات طاقتفرسا، وقت و انرژیاش را صرف درس و تحصیل هم میکرد نه تنها به محبوبیت بیشتری پیدا دست مییافت بلکه نیازی به چنین درخواستهای جنجالی هم نداشت. حالا او تبدیل به سمبل ورزشکار پرحاشیهای شده است که مدالش، به جای کاهش بحثها، حواشی را بیشتر میکند.
اما ریحانه مبینی، ۲۴ ساله که فارغالتحصیل دندانپزشکی است و رکورد پرش طول رشته دوومیدانی را نیز به نام خود ثبت کرد؛ وی همهمان زمان توانست مسیر علمی و ورزشی خود را با موفقیت طی کند. رزومه ورزشی او خیرهکننده است:
مدال نقرهٔ جام کازانوف، قزاقستان
مدال طلای مسابقات بینالمللی استانبول و بورسا، ترکیه
مدال نقرهٔ مسابقات بینالمللی مرسین، ترکیه
مدال طلای مسابقات قهرمانی آسیا در کره جنوبی ۲۰۲۵، برای نخستین بار توسط یک زن ایرانی.
مبینی با این کارنامه نشان داد که میتوان هم دانشجو بود، هم ورزشکار حرفهای، هم مدالآور و هم قانونمند.
اینجاست که پرسش واقعی مطرح میشود: چرا وقتی برخی ورزشکاران مدال میگیرند، دست به درخواستهای ویژه و مسیر کوتاه میزنند و جامعه فورا واکنش نشان میدهد اما ورزشکاری مثل مبینی که هم فارغ تحصیل رشته دندانپزشکی است و هم دارنده مدال، صرفا با تحسین روبهرو میشود!
مسئله قابل بحث و بزرگتر اینجاست که برخی فدراسیونها و مسئولان ورزشی، به جای حمایت واقعی و فراهم کردن امکانات یکسان برای همه ورزشکاران، مسیر را برای گروهی خاص هموار میکنند و به دنبال شکلگیری پدیدهای به نام ورزشکارسالاری هستند. در این شرایط، نه قانون و نه انصاف هیچ جایگاهی ندارند؛ معیار اصلی، نه تلاش و سختکوشی، بلکه نام، مدال یا محبوبیت رسانهای ورزشکار است. کافی است کسی چند مدال بگیرد یا توجه رسانهها را جلب کند تا درهای ویژه باز شود، امکانات و فرصتهایی که باید حق همه باشد، به او تعلق گیرد و دیگران در حسرت باقی بمانند.
این رویه باعث میشود انگیزه و تلاش ورزشکاران واقعی تضعیف و جامعه ورزش پر از دوگانگی شود: کسانی که با قانون و تلاش به موفقیت میرسند، ستایش میشوند و کسانی که مسیر میانبر و حمایت ویژه را دنبال میکنند، حتی اگر منفور هم باشند، به منابع و فرصتهای خاص دست پیدا میکنند.
نتیجه نهایی چیزی جز عدالت ناقص و نابرابری سیستماتیک نیست و پیامدش هم چیزی است که نمیتوان نادیده گرفت: جامعه ورزشی تبدیل به مکانی میشود که استعداد واقعی، سختکوشی و تعهد، کمتر از محبوبیت و فشار سیاسی و رسانهای وزن دارد.
داستان مبینی و نعمتزاده نشان میدهد که محبوبیت و از چشم افتادن، گاهی نه فقط به خاطر مدال، بلکه به خاطر رفتار، تلاش و پایبندی به قانون شکل میگیرد. موفقیت واقعی، ترکیب پشتکار، تعهد و مدیریت درست است، نه درخواست میانبر و فشار برای امتیاز ویژه. مدال و مدرک، دشمن یکدیگر نیستند؛ بلکه 2 بال موفقیتاند، اگر جامعه بتواند تلاش واقعی را ستایش کند و ورزشکارسالاری را کنار بگذارد.