- صفحه اصلی
- فوتبال ایران
- کشتی و وزنهبرداری
- توپ و تور
- رزمی
- ورزش زنان
- سایر ورزشها
- ورزش جهان
- چند رسانه ای
به گزارش میدان، در سالهایی که ورزش ایران با چالشهای گوناگون ساختاری، مالی و مدیریتی دستوپنجه نرم میکند، فدراسیون بدمینتون بهعنوان یکی از نهادهای ورزشی کمتحرک و بیبرنامه، تصویری روشن از وضعیت بحرانی ورزش ارائه میدهد.
محمدرضا پوریا، رئیس فدراسیون بدمینتون با ریاست در چهار دوره پیاپی، اکنون به نماد ثبات مدیریتیِ بدون دستاورد تبدیل شده است؛ ثباتی که نه از جنس موفقیت بلکه ناشی از سازگاری بیچونوچرا با ساختار بالادستی و سیاستهای وزارت ورزش است.
در حالی که بدمینتون ایران دررکود است، همچنان محمدرضا پوریا بدون دستاورد مشخصی در رأس این نهاد حضور دارد. فدراسیونی که نه در بخش اعزامهای بینالمللی فعال است، نه در زمینه اردوهای آمادهسازی عملکرد قابلتوجهی دارد و نه حتی خروجی روشن و ملموسی در عرصه کشف و پرورش استعدادها داشته.
بررسی روند فعالیتهای فدراسیون نشان میدهد عمده اخبار منتشرشده، محدود به برگزاری دورههای مربیگری است؛ مسیری که به نظر میرسد بیش از آنکه با هدف توسعه واقعی رشته دنبال شود، بهعنوان منبعی برای کسب درآمد و حفظ فعالیتهای ظاهری فدراسیون مورد استفاده قرار میگیرد.
با این حال، محمدرضا پوریا همچنان در رأس این فدراسیون باقیمانده و اخیرا نیز به عضویت کمیسیون توسعه روابط بینالملل کمیته ملی المپیک درآمده است.
پرسش اصلی اینجاست؛ چگونه مدیری با این میزان عملکرد حداقلی، نهتنها جایگاه خود را حفظ میکند بلکه به سمتهایی فراتر مانند عضویت در کمیسیون توسعه روابط بینالملل کمیته ملی المپیک نیز میرسد؟
پاسخ در رابطهای نهفته که میان مدیران ورزشی و نهادهای تصمیمگیرنده برقرار است. تجربه نشان داده وزارت ورزش در اغلب موارد بهجای حمایت از مدیران چالشگر و اهل تحول، بهدنبال حفظ مدیرانیست که منافع وزارت را بهخوبی درک کرده و به آن وفادار باشند. این وفاداری، گاهی مهمتر از تخصص، انگیزه و عملکرد تلقی میشود.
پوریا نمونهای از این الگوی مدیریتی است، مدیری که در طول سالها، نه بهواسطه نتایج فنی، بلکه با تکیه بر همراهی سیاسی و سکوت برابر سیاستگذاریهای کلان، جایگاه خود را تثبیت کرده است.
ارتقای اخیر او به کمیسیون روابط بینالملل، نه تنها نمونهای از رضایت ساختار بالادستی است بلکه نوعی چراغ سبز به تداوم این مدل مدیریت در سایر فدراسیونها نیز محسوب میشود.
آنچه امروز در بدمینتون ایران دیده میشود، نمایی از فرسایش مدیریتی در ورزش کشور است. فدراسیونی که روزگاری پتانسیل معرفی استعدادهای درخشان را داشت، حالا صرفا به چند نام محدود اتکا دارد و جز در محافل داخلی، اثرگذاری خاصی در سطوح قارهای یا جهانی ندارد.
اصلاح این وضعیت نیازمند تغییر رویکرد در سطوح کلان مدیریتی وزارت ورزش است؛ رویکردی که به جای وفاداری محض، به کارآمدی و خروجی واقعی اهمیت بدهد. در غیر این صورت، نهتنها بدمینتون، بلکه بسیاری از رشتههای ورزشی دیگر نیز به سرنوشت مشابهی دچار خواهند شد؛ رکود، روزمرگی و تبدیل شدن به ابزار حفظ سمت برای مدیران کمخطر.