- صفحه اصلی
- فوتبال ایران
- کشتی و وزنهبرداری
- توپ و تور
- رزمی
- ورزش زنان
- سایر ورزشها
- ورزش جهان
- چند رسانه ای
به گزارش میدان، این دایره بسته و این سیکل معیوب پایانی ندارد. دایرهای که هیچگاه باز نشده و همیشه یک عده نام تکراری را در خود جای داده است. بنابراین وقتی مهدی رحمتی برای سومین بار در سه سال گذشته به تیم جدیدی رفت، کسی تعجب نکرد. مردی که یکی از ستارههای مهم این سیکل معیوب است. فوتبال ایران پر است از مربیانی که موفقیت، معیار ادامهی کارشان نیست؛ عضویت در حلقهی بستهای از چهرههای تکراری کافیست تا نیمکت بعدی هم رزرو شود.
این روند سالهاست فوتبال ایران را احاطه کرده و مدام مربیهای نام آشنا اما ناکارآمد در حال کوچ از این نیمکت به آن نیمکت هستند. مربیانی که میانگین امتیازشان پایینتر از حد استاندارد است، اما حضورشان روی نیمکتها، بالاتر از حد انتظار. راز این تناقض کجاست؟
رحمتی فقط مثال کوچکی برای اثبات این ادعاست که مربیان ایرانی با وجود کیفیت پایین باز هم میان تیمها پاسکاری میشوند. به کرات در فصلهای اخیر شاهد ییلاق و قشلاق مربیان بودیم که هر بار کوله بار تاکتیکهای بیاثر خود را از این باشگاه به آن باشگاه کشاندند و هیچوقت هیچکس مانع این روند کهنه و بیفایده نشد. در واقع این بیماری مزمن و واگیردار مدتهاست گریبان لیگ برتر ما را گرفته و به نظر میرسد هیچ پادزهری ندارد.
سعید دقیقی، رضا مهاجری، رضا عنایتی و... از دیگر سرمربیانی هستند که دست به دست چرخیدند و آنچه بر جای گذاشتند تنها چمدانی از ناکامی و شکستهایی بود که هرگز پایانی ندارند و از تیمی به تیم دیگر تعمیم پیدا میکنند. مردانی با کلکسیونی که تنها نکته رزومهشان حضور روی نیمکتهای مختلف است. ناکامیهای عجیب و غریب و پشتبند آن امضای سریعالسیر استعفانامهها به عادتی بدل شده که تقریبا دامن بیشتر تیمهای لیگ برتری را گرفته است.
چنین اتفاقی تنها در خصوص سرمربیان ایرانی رخ میدهد چرا که فقط یک چهارم مربیان حال حاضر لیگ، خارجی هستند. این درحالی است که در سالهای گذشته شاهد حضور مربیان خارجی به شکل گستردهتری بودیم. افزایش افسارگسیخته هزینه قراردادها و عدم توانمندی باشگاهها برای پرداخت آنها باعث شده این روزها حضور مربیان ایرانی را بیشتر ببینیم. اما استفاده تکراری از یکسری افراد مشخص در تیمهای متفاوت، علاج زخم بزرگ فوتبال ما نخواهد بود؛ چه بسا حتی نمکی روی آن باشد!
از این شاخه به آن شاخه پریدن برای فوتبال ایران باید از سوی فدراسیون فوتبال با سیاستگذاریهای جدید به پایان برسد. فدراسیون فوتبال باید در کنار اصلاحات به تربیت مربیان جدید و حرفهای فکر کند تا فوتبال ایران از این حالت پسرفت و درجا زدن خارج شود. دستور کاری که بستر آن زمینهساز تحولات شگرف خواهد شد.