به روز شده در: ۲۱:۴۰ چهارشنبه ۰۳ خرداد ۱۴۰۲
۷۷۴۸
تعداد بازدید: ۴
چهارشنبه ۰۳ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۱:۳۸
گفته بود من علاقه مند به بسکتبال بودم اما مربی ورزش مدرسه ام منو گذاشت تو گل و من از همون روز رفتم سراغ گلری.

گفته بود من علاقه مند به بسکتبال بودم اما مربی ورزش مدرسه ام منو گذاشت تو گل و من از همون روز رفتم سراغ گلری.
هزاران حسن توی وجودش بود که ناصر خان رو تافته جدا بافته جامعه فوتبال ایران کرد.
صراحت کلام، صداقت، معرفت، کاریزما، خوشپوشی و از همه مهمتر مرد همیشه منتقد جامعه ایران که باعث شد هم آبی و هم قرمز با افتخار بهش بگن اسطوره.
با ناصرخان یاد خیانت می افتیم یا فیلمهای مسعود کیمیایی که پایان داستانش با خنجری از پشت تمام میشد.
ناصر خان میتونست بهترین بازیگر ایران بشه اما نشد.
ناصر حجازی ساختار سکوهای آزادی را شکست. تنها مربی که اگر می باخت هم تشویق می شد. لذت دیدن همچین شخصیتی روی هر نیمکتی لیاقت میخواست. زمان مربیگری ناصرخان، نیمکت استقلال هرچی بود صداقت خاصی داشت.
با اون کاریزمای عجیبش کنار زمین، تیپ خاصش و اون خوش پوشی که یه آزادی واسه دیدنش صف میکشیدن. کسی که این دو بیت شعر رو به انحصار خودش درآورد:
او به یک ایران ثابت کرد که سالهای سال واقعا اینگونه زیبا زیستن کار هرکسی نیست.

 
ارسال نظر